درباره رضاقلی شریعت سنگلجی

ساخت وبلاگ

فاطمه امانی توانی

در دوره بعد از مشروطه و در عصر رضاخان، همزمان با اوجگیری گرایش به غرب و گرایشات ضددینی رضاخان، فعالیت هایی در عرصه انتقاد از دین تحت عنوان خرافه زدایی از فرهنگ عامه آغاز شد. این انتقاد از دین و مذهب از سوی کسانی مطرح می شد که اغلب آنان اساسا نسبت به اصل دین و مذهب مشکل داشته و از لائیسم غربی و اندیشه های پوزیتیویستی جانبداری می کردند. اینان برای مشروع نشان دادن مبارزات خود در برخورد با دین، تحت عنوان «برخورد با خرافات» فعالیت می کردند و مرز خرافات را با حقایق و شعائر دینی تبیین نمی کردند [درهم می آمیختند].[1]

در واقع کلمه «خرافه»، یکی از اصطلاحات کلیدی دینی، در دوره رضاخان و پس از آن به شمار می آمد. در مجموع سالهایی که ایران تحت حکومت پهلوی بود، برخی از افراد همانند شریعت سنگلجی، سید اسدالله خرقانی، احمد کسروی، سیدعلی اکبر برقعی و افراد دیگری با گرایشات فکری خاص و با تأکید بر اصلاح گری در دین و مذهب و [خرافه زدايی] در صحنه فکری ایران ظهور کردند.[2]

البته عقاید و اندیشه های مطرح شده از سوی هر کدام از این افراد به یک شکل و سیاق نبود و نمی توان همگی این افراد را متهم به بی دینی کرد. در میان افکار و اندیشه های آنان، عقاید درستی نیز بود که مرجعیت شیعه آن را می پذیرفتند، اما طرح بعضی از افکار و اندیشه های افراطی از سوی این افراد مورد انکار مرجعیت شیعه قرار می گرفت. شریعت سنگلجی يكی از اين دسته متفكران مدعي اصلاح گری بود كه در اینجا با اشاره به زندگینامه و فعالیت ها و آثار، به بررسی افکار و اندیشه های سیاسی  وی می پردازیم.

شریعت سنگلجی، در سال 1269 (یا 1271 ش ــ 1310 قمری) در تهران به دنیا آمد پدر وی حاج شیخ حسن سنگلجی و جدش، حاج رضاقلی از علما و فقهای عصر خود بودند، اساتیدی که وی نزد آنها به تحصیل علم پرداخت عبارت بودند از؛ دروس فقه: حاج شیخ عبدالنبی مجتهد تهرانی، حکمت: میرزاحسن کرمانشاهی، کلام: حاج شیخ علی متکلم نوری، و عرفان: میرزا هاشم اشکوری. وی مدتی به همراه برادرش، محمد سنگلجی، به نجف اشرف رفت و پس از بازگشت به تهران به مطالعه در کتب و آثار حکما، فلاسفه، طبیعیون، اهل منطق و کلام غرب پرداخت.[3]

او مجلسی در شبهای پنجشنبه در مسجد حاج شیخ حسن سنگلجی داشت که تعدادی از مریدان وی در آن شرکت می کردند. به دنبال افزایش شاگردان و مریدان وی که اغلب از افسران ارتش و تحصیلکرده های جدید بودند،که علاقه به شنیدن مطالب او در نقد مظاهر مذهبی و غربی کردن دین داشتند، مسجد دارالتبلیغ اسلامی را در جای همان مسجد، در گذر تقی خان، بنا کردند و بعدها به دنبال خرابی محله سنگلج، دارالتبلیغ دیگری در خیابان فرهنگ تهران بنا شد که آرامگاه وی نیز در همین مکان است. او به مدت 20 سال به اشاعه افکار و عقاید خود پرداخت و در سال 1322ش درگذشت و بدین ترتیب زندگی 53 ساله وی به پایان رسید.[4]

توحید، عبادت، یکتاپرستی، کلید فهم قرآن، اسلام و رجعت، براهین قرآن (ضمیمه کتاب فهم قرآن)، متعاليات در مسائل فلسفه به زبان عربی، یک دوره کامل فلسفه، تلخیص الفلسفه به زبان عربی، علم القرآن و البرع و الخرافات به زبان عربی، رساله اسلام و موسیقی و رساله حرمت ربا از مهمترین آثار او است.[5]

 

فعالیت های سیاسی در دوره رضاخان

در زمان حکومت رضاخان افرادی همانند حکمی زاده، کسروی و سنگلجی بدون توجه به فرهنگ خودی و با پیروی از فرهنگ غرب در پی تغییر وضع [به شکل جدید] برآمدند. این افراد به بهانه تجددطلبی در حوزه دین، به برخی از باورها و مناسک مذهبی شیعه همانند توسل، شفاعت، ظهور امام زمان (عج)، عزاداری، تبرک جستن، پوشیدن حلقه یا انگشتر، قربانی کردن و مسائل دیگر، با الگوگیری از وهابیت و سلفیه، به نام مبارزه با خرافات و پیراستن دین از بدعت ها، برخورد کرده، و برخی از این امور مذهبی را مورد انکار قرار می‌دادند.

عجیب اینکه در دوره اختناق رضاخانی، سنگلجی از معدود افرادی بود که اجازه یافته بود آزادانه، عقاید و اندیشه هایش را بیان کند. وی انتقادات تندی به مناسک مذهبی شیعه وارد می كرد و از سوی رضاخان ــ که به مدعی ایجاد اصلاحات مذهبی بود ــ مورد حمایت هم قرار می گرفت. مباحثی که سنگلجی مطرح می کرد از دیدگاه حکومت شاهنشاهی اشکالی نداشت و به نفع حکومت رضاخان بود. این در حالی بود که به شدّت با سخنرانی ها و فعالیت های سیاسی و مذهبی علما و روحانیون در منابر و مساجد مقابله می شد؛ درست در زمانی که تمامی آثار و کتب سنگلجی اجازه چاپ و نشر پیدا می کردند، «نقد» آثار وی با عدم چاپ مواجه می گشت! که امام خمينی (ره) در کتاب «کشف الاسرار» به این مطلب اشاره کرده اند.

«کتاب اسلام و رجعت» سنگلجی که نوشته شد، یکی از روحانیون قم کتاب «ایمان و رجعت» را نوشت و دروغپردازی و خیانت کاری سنگلجی را آشكار کرد كه نگذاشتند چاپ شود؛ اکنون نسخه خطی آن موجود است....[6]

بنابراین در تحلیل نهایی می توان گفت که سنگلجی با اندیشه های سنتی  شیعه درگیر بود. آراء وی مورد قبول نسل متجدد مذهبی بود، چرا که اصولی نو را در تفکر دینی عرضه می داشت و تلاش می کرد اسلام سنتی و وحیانی را با تفسیر به رأی و با تفکرات جدید مدرنیستی سازگار کند و بسیاری از اعتقادات شیعی و اسلامی را بر اساس مدرنیسم غربی و علوم جدید تفسیر می کرد.[7] لذا کارمندان وابسته به دولت و نسل جوان روشنفکر با ابداعات و نوآوری های این افراد از جمله سنگلجی در عرصه دین و مذهب، تمايل نشان داده و عقاید و افکار آنها را می پذیرفتند و از مریدان و شیفتگان این گونه افراد می شدند. در این میان سیاست های ضد مذهبی رضاخان و از طرفی هم انزوای حوزه ها در تبلیغ دین اصیل و حقیقی باعث شده بود که افرادی مثل سنگلجی و کسروی و دیگران در این دوره به ترویج عقاید و اندیشه های خود بپردازند.

   

اندیشه های سیاسی سنگلجی

در بررسی تفکّر و اندیشه های سیاسی شریعت سنگلجی با نگاهی به آثار و کتب او می توان گفت كه تفکرات اصلی وی در دو کتاب «کلید فهم قرآن» و «اسلام و رجعت» مندرج است. در اینجا با نگاهی به آثار و تألیفات وی به بررسی عقاید و اندیشه های سیاسی او می پردازیم.

 

نوگرایی در تفسیر قرآن

مهمترین بحث در اندیشه سیاسی ــ دینی سنگلجی «نهضت تفسیر جدید قرآن» و مسئله «مهدویت» است. در مورد تفسیر جدید قرآن، اندیشه های وی متاثر از محمد عبده و پیروانش برای به روز کردن مفاهیم قرآنی با مقتضیات عصر جدید است. در حقیقت تأویلی نو از مفاهیم قرآنی در خور فهم مردمان روزگار که تنها محدود به حوزه فعالیت مفسران، فقها و مجتهدان نباشد.[8]

اساساً نوگرایی در تفسیر قرآن از زمان سید جمال آغاز شد و توسط افرادی مانند عبده و رشیدرضا دنبال شد؛ اما این نهضت در ایران توسط اشخاصی مانند شریعت سنگلجی، یوسف شعار، شیخ حسین اصحاب یمین خراسانی و در شکل نوین و اساسی تر، با رویکردی به مباحث متعالی فقه شیعی توسط آیت‌الله طالقانی، بازرگان، و محمدتقی شریعتی، و آیت الله صدر... استمرار یافت. با باز شدن فضای سیاسی کشور بعد از شهریور 1320ش این افراد [تا حدی] توانستند قرآن را به صحنه زندگی، مبارزه و عقیده بازگردانند و با نواندیشی و نوگرایی آن را تفسیر کنند تا بدین صورت کلام، زبان، و فرهنگ دین با عرف و دانش روزگار مدرن منطبق و سازگار و برای نسل جوان قابل فهم و طرح باشد.[9]

اما شریعت سنگلجی بر خلاف سایر مفسرین نوگرای قرآن، نگاهی متفاوت به تفسیر قرآن داشت که وی را از دیگر علمای این دوره جدا می کرد. ناصرالدین صاحب الزمانی در کتاب خود درباره مهم ترین اثر سنگلجی یعنی «کلید فهم قرآن» می‌نویسد: این کتاب بهترین نمونه از تلاش و کوشش او برای تحصیل آزادی و استقلال فکری برای نسل های آینده ایران اسلامی است و به خاطر همین تلاش وی، هوادارانش به او لقب «مصلح کبیر» داده اند.[10]  او در این کتاب همان ایده آلی را تعقیب می کند که زمانی لوتر، توماس و کالون درباره مسیحیت تعقیب می کردند.[11]

خود وی در مقدمه کتابش، هدف خود را از نوشتن این اثر اینگونه بیان کرده است: «دیدم در دین خرافاتی پیدا شده است و به قرآن اباطیل و موهوماتی نسبت می دهند و در جامعه ما به جای دین اسلام از ادیان باطله و خرافات امم خالیه (امت های گذشته) اصولی و احکامی جایگزین شده است که امتیازی میان اسلام و خرافات داده نمی شود، هزار گونه شرک و بت پرستی به اسم دین توحید رونق پیدا کرده و هزار قسم بدعت و خرافه به نام سنت پیغمبر(ص) رایج شده است... بر خود لازم دانستم که معلومات خود را در دین بیان کنم و خرافات را از قرآن دور گردانم و دین حقیقی را به مسلمانان معرفی کنم....»[12]

«غرض من نشان دادن طریق فهم قرآن است چون مدعیان باطل به واسطه گناهان تاریخی راه فهم قرآن را بر مردم بسته و نمی گذارند کسی وارد این سرچشمه عذب (گوارا) توحید و بحر حقایق شود. من بحمدالله راه را روشن کردم تا مسلمانان بتوانند به این سلسبیل توحید و کوثر فضایل وارد شوند.»[13]

وی معتقد بود راه فهم دین و تدبر در قرآن باید به این صورت باشد که دین را از سلف گرفت نه از خلف؛ به عبارتی باید ببینیم که مسلمانان در صدر اول اسلام قرآن را چگونه می فهمیدند و قبل از پیدایش فلسفه، تصوف، و شریعت و غیره، چه دینی داشتند تا از این طریق گرفتار اوهام و خرافات نشویم.[14]

شریعت سنگلجي درباره خرافاتی که وارد اسلام شده است آن را تا حدی می داند که باید خون گریست! چنان اسلام تحریف شده و خرافات و اباطیل جای حقایق را گرفته که اگر کسی دین حقیقی را معرفی کند، وی را تکفیر می کنند.[15]

با بررسی در کتب و آثار شریعت معلوم می شود برخی چیزهایی را که وی آنها را ادعاهای خرافی می نامد، با عقاید شیعیان سنخیت ندارد؛ به عنوان نمونه وی مدعی است که حضرت عیسی (ع) مرده است و این مطلب را می توان از آیات قرآن به دست آورد، ولی این ادعای وی با عقاید شیعیان که حضرت عیسی (ع) را زنده می دانند، منافات دارد. یا ادعاهای وی در مورد انکار مسأله رجعت و و مسائل دیگری که وی آنها را مورد انکار قرار داده است.

 

بحث مهدویت

محور دوم بحث سنگلجی مسأله مهدویت می باشد که وی در این خصوص، با رد اخبار و روایات مرتبط با ظهور قائم مانند قیام به سیف و ظهور دجال، این موارد را برگرفته از اندیشه های پیشینیان می داند. وی با نقد این احادیث به دنبال آن بود که به زعم خود روح جنگ و انتقامجوئی را از قیام امام زمان (عج) بردارد و به آن بیشتر صورت یک نهضت ترقیخواه و دسته جمعی و اجتماعی بدهد و جهان بینی مقبول نسل نو را ارائه نماید، که بعد از وی افرادی مانند کسروی به شکل افراطی تر، این نهضت فکری را دنبال کردند.[16]

بنابراین بر خلاف سایر علما که معتقدند با وجود آیات و روایات در خصوص رجعت و ظهور نمی توان این مباحث را نادیده گرفت، اما سنگلجی چند دلیل عقلی و نقلی در رد مسأله رجعت طرح نمود و بیان داشت که این مسائل چون جزء اصول یا فروع دین نیست پس نمی تواند درست باشد.[17]

 

 منابع و مآخذ:

یک ــ بصیرت منش، حمید؛ علما و رژیم رضاشاه، تهران، عروج، 1377، صص137ــ 136.

دو ــ جعفریان، رسول؛ جریان ها و سازمان های مذهبی ــ سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب) سالهای 1357ــ 1320، تهران، خانه کتاب، 1387، چاپ نهم، ص878.

سه ــ سنگلجی، شریعت؛ محوالموهوم، تهران، شرکت چاپخانه تابان، 1323، (مقدمۀ کتاب محوالموهوم از حسینقلی مستعان، ص7ــ6)

چهار ــ همان، محوالموهوم، صص7ــ6 و ر.ک، چهاردهی، نورالدین؛ وهابیت و ریشه های آن، تهران، سازمان چاپ و انتشارات فتحی، 1363، ص159ــ 176

پنج ــ  چهاردهی، نورالدین؛ وهابیت و ریشه های آن، همان، ص165.

شش ــ [امام] خمینی، روح الله؛ کشف الاسرار، قم، آزادی، بی تا، ص333.

هفت ــ مددپور، محمد؛ تجدد و دین زدایی در فرهنگ و هنر؛ منورالفکری ایران از آغاز بیداری تا پایان عصر قاجار، بی جا، دانشگاه شاهد، 1373، صص 349ــ 348.

هشت ــ سلیم، محمدنبی؛ برخی جریان های دگراندیش در عصر پهلوی، فصلنامه علمی ــ پژوهشی تاریخ اسلام، سال دوم، شماره ششم، ص97.

نه ــ همان، ص98.

ده ــ صاحب الزمانی، ناصرالدین؛ دیباچه ای بر رهبری، تهران، عطائی، 1348، ص137.

یازده ــ طبری، احسان؛ ایران در دو سده واپسین، تهران، حزب توده ایران، 1360، ص252.

دوازده ــ سنگلجی، شریعت؛ کلید فهم قرآن، بانضمام براهین القرآن، بی جا، موسسه انتشارات دانش،  1345، چاپ سوم، ص6.

سیزده ــ همان، ص8.

چهارده ــ همان، ص6 ــ 5.

پانزده ــ سنگلجی، شریعت؛ توحید، عبادت یکتاپرستی، بی جا، موسسه انتشارات دانش، 1345، چاپ سوم، ص4.

شانزده ــ صاحب الزمانی، ناصرالدین، پیشین، صص137ــ 134.

هفده ــ سنگلجی، شریعت؛ اسلام و رجعت، تهران، بی نا، بی تا، ص 93.

 

 

راوندی...
ما را در سایت راوندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : holybible بازدید : 97 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 15:17