پذیرایی از ایل جلالی به فرمان شاه عباس کبیر

ساخت وبلاگ

 

در سال 1016 هجری که مصادف با بیست و دومین سال سلطنت شاه عباس کبیر بود، گروهی از سران طایفۀ جلالی به سرکردگی محمدپاشا از مملکت عثمانی به ایران پناهنده شدند. شاه عباس اعتمادالدوله حاتم بیگ را مأمور پذیرایی آنان کرد. اعتمادالدوله به تبریز رفت و در آنجا پناهندگان را که متجاوز از ده هزار تن بودند، مهمان کرد و هر یک را به فراخور مقام و رتبه و شأن خلعت لایق و شایسته داد. اسکندربیگ منشی مؤلف تاریخ عالم آرا که در این سفر همراه اعتمادالدوله بود و در مجلس مهمانی حضور داشت، چگونگی این مهمانی و پذیرایی باشکوه را چنین شرح داده است:

 

 

رأی عالم آرا اقتضا کرد که یکی از کاردانان بساط قرب و منزلت را که به زیور عقل و تدبیر آراسته و به حلیۀ تهوّر و سخاوت و شجاعت پیراسته باشد، به استقبال آن طایفه فرستد که به نظر دوربین مشاهدۀ احوال نموده، در این سال در ولایت آذربایجان جهت لشکریان قشلاق تعیین نماید و محمدپاشا را با سرداران و خواص و اعیان به اردوی ظفرنشان آورد.

بعد از امعان نظر به حال هر یک از امرا و ارکان دولت و اعیان حضرت عالیجناب آصف منزلت اعتمادالدوله حاتم بیگ را که متّصف به صفات مذکوره و جامع کمالات صوری و معنوی بود، لایق و سزاوار دیده، به این خدمت مأمور فرمودند و چون میهمان بودند، موازی دوازده هزار تومان زر نقد و دوازده هزار رأس گوسفند و بیست هزار خروار غلّه به جهت مدد خرج آن جماعت سرانجام یافت و طوامیر بیاض به مهر مهرآثار به معتمدالدولۀ آصف شأن سپردند که در مهام ضروریۀ ایشان آنچه رأی صائب آن دستور مکرم به مصلحت دولت قاهره اقتضا نماید، احکام مطاعه در قلم آید و راقم حروف به جهت انجام این خدمت به مرافقت مأمور گردید...

بالجمله چون جناب صاحب اعظم به شهر آمدند، روز دوم شرایط مردمی به ظهور آورده، به دیدن محمدپاشا و برادر طویل و قراسعید و سایر سرداران رفته، پرسش های رسمی و تواضعات عادتی به ظهور آمد. بعد از آن کاتبان آن جماعت را طلب نمودند که تفصیل اسامی جنود جلالی را در قلم آورند که فراخور حال مایحتاج سرانجام یابد. سوای پیش آمدگان، سیزده هزار و شش صد و پنج نفر به قلم آمد. لشکر کارآمدنی آن جماعت از پیاده و تفنگچی و سواران براقدار بی زیاده و نقصان ده هزار بودند؛ بقیه خدمتکاران بودند.

عالیجناب دستوری طرح ضیافت انداخته، قرار دادند که یک روز مجلس عام منعقد ساخته، کل آن طبقه را ضیافت نمایند و به سرداران و بلوک باشیان و آقایان و هر کس از هر طبقه اسم و رسمی داشته باشد، خلعت دهند و بعد از انقضای مجلس عام، مجلس خاص ترتیب داده، هر روز با فوجی از سرداران و اعیان صحبت دارند. نخست ضیافت عام در باغ جهانشاهی به قوع پیوست. چند روز خوانسالاران به ترتیب اسباب ضیافت مشغول گشته، تا موازی یک صد و بیست نفر باورچی و شربت دار به ترتیب اطعمۀ الوان و حلاوه و تنقّلات و مربّیات پرداختند و زیاده از آنچه در حوصلۀ خیال گنجد و عامۀ آن خلق را وافی باشد، مرتب ساختند؛ و در عرصۀ باغ مذکور یک میدان وار زمین را که محل جلوس دو هزار کس بوده، هموار کرده، خیمه ها و سایبان های بتکلّف بر پای کرده، فرش های ملوّن گستردند. روز ششم ضیافت عام منعقد گشت و قرار یافت که سوای پاشا و سرداران و بلوک باشیان از هر یک صد نفر بیست نفر را خلعت دهند، چنانچه از ده هزار کس، دو هزار کس مخلّع گردند. خلعت محمد پاشا از قبای زربفت طلاباف و بالاپوش مخمل مقیّش و مخمل ساده و مندیل سراسر زر و چهار زرعی طلاباف و جیقۀ مرصع و اسب اعلی و زین به مبلغ سی تومان سرانجام یافته بود. خلعت برادر طویل به دستور پاشا بود، اما قیمت آنها کمتر بود. قراسعید و کرد حیدر و آغاجدن بیری و حسن کدخدا، وکیل برادر طویل و سایر بلوک باشیان علی هذا القیاس هر یک فراخور مرتبه مخلّع گردیدند. سایر جماعت را اعلی و اوسط و ادنی قرار داده، اعلی را قباهای زربفت و دارایی باف و بالاپوش های مخمل و مندیل های الوان و بعضی را چهار ذرعی اضافه نمودند و اواسط را قباهای میلک و مطبّق و نعل بند و خفتان مخمل و دستارهای سرزر، و ادنی را قباهای قطنی و دارایی و دستار داده، چنانچه در فوق ذکر شد، تا دو هزار نفر خلعت پوشیده، به مجلس ضیافت حاضر گشته، هر یک در مکان مناسب قرار گرفتند. سایر مردم جوق جوق و بلوک بلوک در حوالی و حواشی مجلس و خارج مجلس نشسته، در هر گوشۀ باغ مجمعی و در هر نزهتگاه محفلی انعقاد یافت. در این اثنا از سلاطین زاده های گرجی عطابیک خان ولد منوچهرخان با چند نفر از کشیشان به عزم ملازمت اشرف آمده، به شهر تبریز وارد شده بود. حسب التکلیف به مجلس ضیافت حاضر گشته، به او و مردم او نیز خلعت فاخر و خرجی راه و نزل و ساوری بر وجه لایق عطا فرمودند.

شمه ای از خصوصیات مجلس آنکه:

بعد از خوردن اقسام مکیّفات و مغیّرات، قهوه چیان پیاله های قهوه به گردش درآوردند و تا موازی سیصد عدد خوان نقل که چند عدد آن را به فنون غریبه نخل بندی کرده، پیکر اقسام میوه های به شکر ریخته در آن تعبیه کرده بودند، کشیده، جلالیان نزل ها برداشتند. بعد از آن یک هزار ظرف حلویّات که میان هر دو نفر یک ظرف باشد، و میوه به دستور کشیده شد. خربزه و هندوانه و انگور و سایر میوه ها در برابر مجلس خرمن خرمن انبار کردند، و مردمی که در خارج محفل بودند، جوق جوق می آمدند و می بردند.

بعد از اکل آنها شروع در کشیدن طعام شد. یک هزار قاب طعام الوان با لوازم آن به مجلس آورده، یک هزار قاب دیگر در خارج مجلس صرف شد. الحق عظیم مجلسی انعقاد یافت.

(نقل با مختصر تلخیص)

 

 

توضیحات:

طوامیر: جمع طومار، فرمان و حکم.

بیاض: سفیدی. مقصود از طوامیر بیاض همان است که امروز سفیدمهر گفته می شود و آن عبارت است از نامۀ سفیدی که مهر و امضا شده باشد و به کسانی که مورد اعتماد هستند، داده شود تا در مواقع ضرورت و احتیاج هر چه خواهند، در آن بنویسند.

مَهامّ: جمع مهم. کارهای بزرگ.

مُطاعه: اطاعت شده.

قاهره: چیره و مسلط.

مرافقت: همراهی.

جنود: جمع جُند. لشکر.

آقایان: جمع آقا. این کلمه ترکی مغولی است و به بزرگان و رؤسا گفته می شده است.

باورچی: آشپز. رئیس آشپزخانۀ شاهی.

حَلاوه: شیرینی.

مِندیل: دستار.

دارایی: نوعی پارچه.

خفتان: جامه ای که زیر زره می پوشیده اند.

قُطن: پنبه. قطنی نوعی پارچه بوده است.

نُزل: طعام و حاضری که پیش مهمان نهند.

ساوری: لغت ترکی. پیشکش و تقدیمی خدمت و بندگی.

مخمل مقیَّش: مخمل آراسته به تارهای نقره که پهن شده باشد.

میللک: نوعی پارچه بوده است.

مطبّق: نوعی پارچه بوده است.

 

 

 

از صفحۀ 184 تا 188 کتاب «فارسی برای سال ششم ادبی»، نوشتۀ جلال الدین همایی، دکتر ذبیح الله صفا، دکتر رضازادۀ شفق و دیگران. وزارت آموزش و پرورش، تهران، 2535 شاهنشاهی = 1355 هجری شمسی

 

 

راوندی...
ما را در سایت راوندی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : holybible بازدید : 76 تاريخ : شنبه 4 تير 1401 ساعت: 4:38